کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : اسماعیل تقوایی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : قطعه    

اولیـن بـیت غـزل وارۀ ذیـقـعـده تـویی           نیکـی مـاه از این مطـلع زیـبـا پیداست
بهر مـیـلاد تو ای دخت نکـوی موسی           در مدینه به سرای پدرت جشن بپاست


مــژدۀ آمــدنـت حـضـرت صـادق داده           زین جهت منتظر آمدنت ارض و سماست
مـادرت نجـمه بیاورده گـلـی کز بویش           عـطر جـنّت به مشام همـۀ اهل ولاست
عرشیان شاد زمیلاد تو غـرق شعـفـنـد           فرشی از گل به زمین زیر قدومت برپاست
یک برادر شده مسرور که خواهـر آمد           راضی از آمدنت ای گل معصوم رضاست
وه چه نامی به تو بگذاشت پدر، فاطمه ای           علم وعصمت به در خانه تو همچو گداست
باز مانـدست به جا گـفـتۀ جدت صادق           زائـر مـرقـد پـاک تو بهـشـتی مأواست
یا که گـفته ست بـرای من و فـرزنـدانم           حـرم امن بود قـم که همی کوفۀ ماست
سه در از هشت در جنّت حق گردد باز           بسوی قم که در آن مرقد زیبای شماست
توئی امـیـد هـمه در صف محـشـر بانو           بی گمان شیعه بدون تو غریب وتنهاست
روز مـیــلاد شـمـا کـفـتــر دل قــم آیــد           بهر تبریک سپس عازم درگاه رضاست

: امتیاز
نقد و بررسی

تعیین روز اول ذیقعقده به عنوان سالروز ولادت حضرت معصومه در منابع معتبر و متقدم تاریخی نیامده است و تنها در کتب قرن چهاردهم به بعد ذکر شده است که بعضاً مورد انتقاد بعضی از علما و تاریخ پژوهان نیز قرار گرفته است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

اولیـن بـیت غـزل وارۀ ذیـقـعـده تـویی           نیکـی مـاه از این مطـلع زیـبـا پیداست
 

مدح حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تـا دلـم از نـفـس افــتـاد، پـنـاهــم دادی           بـه حـرم بـرده ای و اذن نـگـاهـم دادی
صیغلی بر دل و این روی سیاهم دادی           بعـد هم سـوز دل و گـریـه و آهم دادی


الـســلام ای هــمـۀ دار و نــدار دل مـا
حضرت نـور، نگاه تو همه حاصل ما

روبـروی حـرمـت گــرم تـمـاشـا بـودم           غـرق در خـلـسه و در عـالـم بالا بودم
محـو رخـسـار ضـریـح تو مـعـلا بودم           آه… انـگـار که در مـرقـد زهـرا بودم

ما که مدیون تو و لطف خـدایت هستیم
همه دلخوش به همین چند روایت هستیم:

تا قیامت حرمت، چون حرم فاطمه است           زائرت شامل لطف و کرم فاطمه است
هرکه در جان و دلش درد و غم فاطمه است           پیش تو در حـرم محـتـرم فـاطمه است

دست بر دامـن تو ذکـر تـوسـل کـردیـم
حیف بی معـرفـتی شد که تعـلـل کردیم

هرکه مشتاق تو شد، عقل به کف آورده           در بـیابان، حـرمت دُرّ و صدف آورده
دیـدنت حـوریه ها را سـر صف آورده           شوق تو مرعـشی از شهر نجف آورده

تو که هستی که همه محو کمالت هستند
مرجعـیت همه محتاج وصالت هـستـند

زیـنـب ثـانـی این طـایـفـه هـستـی بـانو           قـفـل این قـلب مرا خوب شکـستی بانو
آمـدی در دل هـر شـیـعـه نـشـستی بانو           چـشم بر کـشـور ایران تو نـبـستی بانو

آمـدی تـا به بـرادر بـرسی، امـا حـیف
تا به آن جسم مـطـهـر برسی، اما حیف

مـثـل زیـنـب غــم دوری بـرادر دیـدی           نـالـه و اشک و پـریـشـانی مـادر دیدی
مثل زینب جـگـر پـارۀ خـواهـر دیـدی           تو کجـا پیکـر صد پارۀ بی سـر دیـدی؟

تو غم یار کشیدی، نه که غارت شده ای
نـه کـه آمــادۀ دوران اســارت شـده ای

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دیـدنت حـوریه ها بر سـر صف آورده           شوق تو مرعـشی از شهر نجف آورده

مدح حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قسمْ به صبح دل انگیز این حرم، بانو            جهانِ ماست بدون تو چون عدم، بانو

هزار و یك در رحمت به روی ما وا شد            چو آمدیم به صحـن تو صبحـدم، بانو


نـمی شـدیـم جـدا از حـریـم تان، حـتّـیٰ            نـداشتـیـم اگر داغ و درد و غـم، بـانـو

از آستان ملك پاسبان تان، عُـمری ست            نـدیـده ایـم بِـه والله، جُــز كــرم، بـانـو

نفس نفس زدن ماست وقف نوكری ات            چرا كه فرصت عُمْر است مُغتنم، بانو

اگـرچه خـاك كـف پـات نـیـسـتـیم، امّا            غـبـار راه تو هـسـتیــم دست كم، بـانو

دُرُست، بهره ای از شاعری نبردم من            ولی به عـشـق شما می زنـم قـلـم، بانو

درون پوست خود از شعف نمی گُنجم            همین كه دور و برت می زنم قدم، بانو

یكی دو تا كه نه، اینجا هـزارها سائـل            شـدند یـك شـبـه نـزدِ تو مُحـتـشم، بانو

امـام زادۀ بـی مثـلِ واجـبُ الـتَّعـظـیـم            به محضر تو فلك گشته است خَم، بانو

چو میرزای قمی و چونان بروجردی            مـجـاوران تو هـسـتـنـد مـحـتـرم، بانو

مُــدام در ره اثـبـاتِ جُـرم مـی كـوشـد            كسی كه شد به ولای تو مُـتّـهـم، بـانو

به راه روزی خود گرچه لنگ هم بزنیم            نـمی خـوریـم به اسـم شـما قـسـم، بانو

رواست این كه بخـوانیم زینـبت وقتی            دو خواهـرید، ز هر حیث مثل هم، بانو

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با نور خویش کرده خدا،جلوه گر تو را            بخشیده از جلالت خود، زیب و فر تو را

خاتون عالمی،که چنین خواست از ازل            با آفـتاب عـصمت خود، مفـتخـر تو را


معصومه ای و دختر موسی ابن جعفری            چون جان گرفته، ضامن آهو به بر تو را

نام تو هـست فـاطـمـه و در مـدیـح تو            فـرمـوده اند بـارها، فـداهـا، پـدر تو را

قـدّوسـیــان عــالــم بـالا نـظــر کـنـنـد            خانم به چشم فاطمه پا تا به سر تو را

ای گل که وقت شستن صورت، زسلسبیل            آرند آب، حـور و پـری روی پر تو را

خورشید، سر ز مشرق خاور نمی زند            در هـالـه ای ز نـور، نبـیـنـد اگر تو را

هرشب ستاره؛دور و برت چرخ میزند            نجوای ماه مـدح و ثنـا تا سحـر تو را

محـراب توست، قـبلگه پـرنـیان صبح            در سجده اند زمزم و حِجر و حَجر تو را

عِـطر نجـابت هـمۀ یـاسهـا، سِـزاست            قـربان کـند خـلیـل، ذبـیحـی دگر تو را

وقتی به سِیرِعرش، قدم میزنی به نور            هـمراه می شوند، هـزاران قـمـر تو را

زیبَد شفـاعت هـمه عـالـم، زِ مرحـمـت            در محـشر، ای ملیکـۀ والا گُهر تو را

آئیـنه پوش نجـمـه و آن سـوی بـاوری            کی؟میتوان شناخت،در این مختصر تورا

آری؛ کـریمه ای و مـرا رد نمی کـنـی            دست تـهـی؛ شنـاخته ام ایـنـقـدر تو را

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : سید هاشم وفائی؛ ولی الله کلامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : لا حول ولا قوة الا بالله قالب شعر : رباعی

یــزدان بـه بـشـر آینـه ای انـور داد            یک عـالِمــه و کـریـمــۀ دیـگـر داد

امـروز خـدا به دست جـبـریل امین            یک دستۀ گـل به موسیِ جعـفر داد


******* سید هاشم وفائی *******

از خـاک در عـشـق تـیـمـم گـیـریـد            در دست گـلـی غـرق تبـسم گـیـرید

از یـمـن قـدوم حضرت معـصـومه            عـیـدی ز کـف امـام هـشـتـم گـیرید

******* سید هاشم وفائی *******

عنوان این حدیث که از صادق و رضاست            بر دوستان آل عـلـی مایـۀ رجـاست

فـرمـوده انـد آن دو امـام بـزرگـوار            ای شیعه شهر قم حرم اهلبیت ماست

******* ولی الله کلامی زنجانی *******

معصومـه ای کـریمۀ والای اهلبیت            گـنـجـیـنـۀ ولایت  کـبـرای اهـلبیت

اخت الرّضا و دختر موسی بن جعفری            قـبـرت به قـم نشان تجـلای اهلبیت

******* ولی الله کلامی زنجانی *******

: امتیاز

مدح حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر کس به احـتـرام مـقـام تو خـم نشد            آقـا نـشـد؛ بـزرگ نشد؛ مـحـتـرم نـشد

دل خـسته بود و راهی این آستـانه شد            دل خـستـه بود و راهـی بـاغ ارم نشد


گـفـتـند مـرقـدت حـرم آل فاطمه است            با این حساب هیچ کسی بی حـرم نشد

این حـاجـت من است الـهی قـلـم شود            دسـتـم اگـر بـرای تو بـانـو قـلـم نـشـد

شکر خـدا که شـامـل لـطف شـما شدم            ما شـاعـرت شدیـم ولی محـتـشـم نشد

می خواستم برای تو بهتر از این غزل            من را ببخش آنچه که می خواستم نشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد معنایی و انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد

باز این چه لطفی است که در حق ما شده            ما شـاعـرت شدیـم ولی محـتـشـم نشد

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

حکم کردند که بی عشق نفس مذموم است           شکر این سینه به عشق ازلی محکوم است

از رضایی شدن تک تک ما معلوم است           دل مـسلمان شـدۀ فاطـمۀ معصوم است


همگی مستی خود را ز همین خُـم داریم

هـرچـه داریـم هـمـه از حـرم قــم داریـم

به غـبار قـدم وصـف تـو محـشر برسد           پای توصیـف تـو بایـد که بـرادر برسد

تا که در شأن تو مـضمون برابر برسد           جای آنست که یـک سـورۀ کوثر برسد

لال در محضر تو بودن ما، وصف شماست

ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست

تو رسیدی و پدر صاحب دختر شده است           صاحب و آسیه و مریم و هاجر شده است

از گـل خـندۀ تـو دهـر معطر شده است           خواهری زینت آغوش برادر شده است

تـا کـه قــنــداقـۀ تـو دسـت بـرادر افـتـاد

گوییـا حـق به حسـین بن عـلی زیـنب داد

کعبه بر آل علی کرده گریبان را چاک           سـایـۀ چـادر تـو پـهـن شـده در افـلاک

تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک           من چگویم پـدرت گفت ابوک به فداک

بــگـــذاریــد بـــدانـــنــد تـــمـــام دنـــیــا

پـای ایـن درس گـرفـتـیـم مـسـلـمـانی را

کرمـت جلـوه ای از بـارش بـاران دارد           سـفــرۀ مـا ز کـرم خـانـۀ تـو نـان دارد

این همان نیک سرشتی است که انسان دارد           کـه ارادت بـه تـو و شاه خراسان دارد

محک عشق تو در سینه انسان کافی است

هر کسی عـشق نورزد به شما آدم نیست

دست از عشق محال است که ما برداریم           عشق خاک قـدمت  بود، اگر سر داریم

از بـهـار نـفـسـت شهـر نـیـاسـر داریـم           عطر تو بود گلابی که به قمصر داریم

از زمـانی که قـدم هـای تـو آمـد این سـو

نـمـک سـفــرۀ ایـران شـده قــم ای بـانـو

مینویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات           می نویسم به تو از تشـنه لب آب فرات

هرکه شد مست حسین از تو گرفته است برات           پـرچم گـنـبـد تـو عـرشۀ کشـتـی نجـات

کاش میشد که به دست تو خـدایی بشویم

تـا مـحــرم هـمـگی کـربـبـلایـی بـشـویـم

: امتیاز

مدح حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

عمـری غُـبارِ حضرتِ معصومه ایم ما           تا در جـوارِ حضـرتِ معـصـومه ایم ما
هر چـند بـارِ حضرتِ معـصـومه ایم ما           در سایه سارِ حضرتِ معـصومه ایم ما


اهـلِ دیـارِ حضـرتِ مـعـصومـه ایم مـا

ای آرزویِ پــنــجــره فـــولاد آمــدیــم           ای قـبـلـه گـاهِ طـاقِ گـوهـرشـاد آمـدیـم
بر خـاک بـوسـه داده و بـر بـاد آمـدیـم           بــابُ الـجَـواد حــاجتِ مــا داد آمــدیــم
حـالا کـنارِ حضـرتِ معـصومه ایـم مـا

تـا نـور مـی دَمـی بـه تـمـامِ چـراغ هــا           رَد مـی شـویـم مثـل نـسـیـم از رواق ها
مـعـراج مـی رویــم بـه دوش بُـراق هـا           فـریـاد مـی شـویـم از ایـن اشـتـیـاق هــا
دل بی قرارِ حضـرتِ معصومه ایـم ما

ما را که عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو           مـا گَشته ایم هیـچ غَمـی نیسـت پیشِ تو
شـاه و گـدا زیـر و بَـمی نیست پیشِ تو           یـادِ بهشـت جُرمِ کَـمی نیـست پیـشِ تـو
مَحـوِ بـهـارِ حضـرتِ معـصومه ایم مـا

روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست           از خـادمـانِ کعـبـۀ دارالشـفـایِ تـوست
تو کیستی که صحنِ رضا در هوایِ توست           ایـوان طـلا هـواییِ گنـبد طلایِ تـوست
شُکرَش دُچارِ حضرت معصومه ایم ما

بـا لطفِ مـادرانه ات اِحیـا شدیـم شُـکر           بِـرکـه نَـه، رود نَـه، دریـا شدیـم شُـکـر
مـولا نـگـاه کــرده و آقـا شـدیـم شُـکـر           ذُریه های حضـرت زهـرا شُدیـم شُکـر
ایـل و تـبارِ حضـرتِ معـصومه ایـم ما

بانو ! اگـر چـه پیـش تـو خِشتِ مُحَقَریم           از خِـشت هایِ خانـۀ موسی بنِ جعفَریم
عُـمریست از کـنارِ شـما لُقـمه می بَریم           از صـحنِ جامـع آمـده ایـم و کـبـوتـریم
سُجـده گـذارِ حضـرتِ معصـومه ایـم ما

مـا را نـشـان گـرفت اگرچـه مَـلالِ غَم           هر چند پُر شده هـمه جا قیل و قالِ غَم
مـا را گِـره زدنـد بـه پـرهـایِ بـالِ غَـم           مـا را گِـره زدنـد ولـی بـی خـیـالِ غَــم
تـا خاکـسارِ حـضـرتِ معــصومه ایم ما

تـا ســر ســپــردۀ عَــلَـم زیــنــبــیـه ایـم           سـر میـدهـیم و مَـردِ غَــمِ زیـنـبـیــه ایم
مــا از غــبـارِ مـحــتـرمِ زیــنــبـیـه ایـم           مـا کُـشـتـه مُــرده یِ حـرمِ زیـنـبـیـه ایم
چون ذوالفقارِ حضرتِ معصومه ایم ما

: امتیاز

مدح حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بانـو بهشت گـوشۀ پنهـان چشم توست            دریـا همیشه تشنـۀ بـاران چشم توست

با تو بهار مانـدنی است و فـرشته وار            تسبیح گوی خالق سبحان چشم توست


وقتی نسیم صحن تو بر صورتم نشست            دیدم تمام عشق غزل خوان چشم توست

پایین پای درس تو عمری نشسته است            هاجر همان که جزو مریدان چشم توست

ای جـانـماز هرشـبـه ات بال جـبـرییل            قـبـلـه تمام مـایـل ایـمـان چـشم توست

تـوحـیـد از کـلام شـمـا آب می خـورد            ایران ما هـنـوز مسلـمان چـشم توست

اقـرار مـی کـنـم که قـلـم لال مـی شـود            هر جا که صحبت تو و ایمان چشم توست

در ریشه های بـاور شعـرم حـلول کن            شرمنـده ام بضاعـت من را قـبـول کن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر دارای ایراد محتوایی است و همانگونه که در قرآن ذکر شده است حضرت مریم دارای جایگاه و ویژگی های خاص و منحصر به فرد است لذا به همین دلیل بیت زیر تغییر داده شد

پایین پای درس تو عمری نشسته است            مریم همان که جزو مریدان چشم توست

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مهدی علی قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد           شیخ الائمه حـرمتـش آخـر شکـسته شد

آتـش گـرفـت بـار دگـر خــانــۀ عــلــی           شاید به ضربـۀ لـگـدی در شکـسته شد


ای کـاش می گذاشت که عمامه سر کند           خـیـرالعـبـاد بین همه سـر شـکـسته شد

باید قسم مگر بخورد؟! صادق است او           در مجلسی که قیمت گوهر شکسته شد

یک پیر مرد، پای پیاده، به روی خاک           قدی خـمیده داشت که دیگر شکسته شد

سیـلی به خـانـوادۀ او خورد؟ نه نخورد           اصلا سر کسی سر معـبر شکسته شد؟

پای پـیـاده در پس مرکـب دوید و گفت           عـمـه رقـیـه ام چـقـدر پـر شکـستـه شد

در کربلا به نالۀ محزون سه ساله گفت:           سقا که رفت حـرمتم از سر شکسته شد

بابا نـگـاه کن که چـنـان زجـر زد مـرا           دندان من شبـیه تو دلـبـر شکـستـه شد"

: امتیاز
نقد و بررسی

طبق روایت معتبر مرحوم کلینی در الکافی که اولین سند تاریخی در این خصوص است در آتش زدن خانه؛ قسمتی از دالان خانه و در آتش گرفت اما شکستگی در ذکر نشده است

آتـش گـرفـت بـار دگـر خــانــۀ عــلــی           شاید به ضربـۀ لـگـدی در شکـسته شد

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

بین نماز بر سر و رویش که ریخـتـنـد           گـویـا نـمـاز سبـط پـیـمـبـر شکـسته شد

جـز نـاسـزا نـمـی شـنـود از زبـانـشـان           در بـین راه حـرمت مـادر شکـستـه شد

در شهادت امام صادق چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ ـ موضوع آتش زدن خانۀ امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد.

بیت زیر ایراد معنایی دارد زیرا سر شکستگی صفت منفی است و شایستۀ امام نیست و ائمه با چنین جسارتهایی سر شکسته نمی شوند.

ای کـاش می گذاشت که عمامه سر کند           خـیـرالعـبـاد بین همه سـر شـکـسته شد

بیت زیر ایراد معنایی دارد زیرا غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

یک روز بین کـوچه عـلی را کشیده اند           حالا غرور حضرت جعفر شکسته شد

بیت زیر به دلیل عدم رعایت توصیه های علما و مراجع تغییر داده شد در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَیتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

در کربلا به نالۀ محزون سه ساله گفت:           سقا که رفت حرمت معجـر شکسته شد

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کاش خاموش کُنَد اشک، مُصلایش را            کـاش گـیـرند کـمی زیـرِ بغـلهـایش را

او خودش خواسته تا روضۀ مادر گیرد            جُـرأتِ خـویش نـبـیـنـید مُـدارایـش را


او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار            زنـده کـردید دوباره غـمِ غـمهـایش را

قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد            می زند تا شکـند بـازویِ زهـرایش را

دست بگذاشت به زانو نفـسش تند شده            عمۀ کوچک خود دید و نفس هایش را

خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب            کـاش می شد که نبـیـنـد لبِ بابایـش را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایتهای معتبر حذف شد متأسفانه هیچ یک از مطالب ابیات زیر صحیح نیست و بافتۀ ذهن افرادی است که مطالعه تاریخی ندارند؛ جهت کسب اطلاع از مطالب مستند شهادت امام صادق به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید

به زمین خورده وخاکی است ردایش رویش         کـاش می شد بِتِـکـانـنَد سَر و پایَش را

به زمین خورد،زمین خورد، زمین خورد مُدام         ولـی از دسـت نـدادنـد تــمـاشـایـش را

درِ آتـش زده کَـم بود بـیـاُفـتد ای کاش         بی هواهول نده، سنگ است؛ببین جایش را

مدح امام جعفر صادق علیه السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کسی که وحـی در آییـنۀ کـلامش بود            حدیث نور به لبها علی الـدوامش بود

نگین چمبر افـلاکیان صداقـت اوست            که صدق پرتوی از چلچراغ نامش بود


نـیـایش سحـر او شمـیـم جـنت داشت            سپیده چشمۀ نوری ز هر سلامش بود

به پاس رویش اندیـشه های ناب بشر            قـیـام عـلـمـی او برترین قـیـامش بود

به راه شر مرو از روی جهل و نادانی            که راه خیر بشر شیوه و مرامش بود

ولی شنـاس نگـشـتـیـم ورنه می دانیم            جواب ما همه در حرکت غلامش بود

چقدر زحمت ما را کشید و وقت وداع            نـمـاز اول وقت آخـرین پـیـامش بـود

چه التـفـات به خـاصان کند خـدا داند            نسیم شعر وفایی ز لطف عـامش بود

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

کــاش مـی‌شــد بگـذارنــد مُهیـا گــردد           شبِ او صبـح به محـرابِ مصلا گردد

شبِ او صبح نشد، نیمه شب او را بردند           تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد


درِ آتـش زده کــم بــود بیـاُفتـد رویَــش           بـاز کـم بود که میخی به تَنی جا گردد

پیشِ طفلان پِیِ مَرکب پدر پیری رفت           تـا کـه این کوچـه پُر از نـالۀ بابا گردد

روضۀ غربتِ پـیـری کـه بـه زانو آمد           بــه امیـدی کــه گُـلِ گُمشده پیدا گــردد

پیــرمـردی بــه ســرِ نعشِ جوانش آمد           شـاهــدِ کَــم شـدنـش وقـت تَقَـلا گــردد

اِربــاً اِربــا بــدنی دیـد به دستش فهمید           هــرچــه کردند نشـد تیغِ دگر جا گردد

دشنه و تیغ و تبر دست به دست هم داد           بــدنـی بــاز شــود مثــل معمــا گــردد

دست و پا زد پسری تا پدری جان بدهد           دست و پا زد پسری تا کمری تا گردد

چشم را نیزه گرفته است اگر چشمی بود           کـاش می شـد نظرش قـسمتِ بابا گردد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

شعله بر خانه‌اش انداخت حرامی تا زود           درِ این خانـه به یک ضربۀ پا وا گردد

دو قـدم راه نرفتـه بــه زمیـن می اُفتـاد           کـه پُــر از زخـمِ تـنِ خستۀ مولا گردد

فرصتـی هیـچ نـدادنـد و کـشیـدند تنـش           قـبـل از آنی که نفس تازه کند پـا گردد

گرچه می خورد زمین گرچه کشیدند به خاک           روضه ای خواند غـمش باز مُداوا گردد

دست انداخت به دورِ بدنش ریخت زمین           دست انداخت دهـانش نَفَـسش وا گـردد

چند عضو از بدنِ اکـبرش آنجا کَم بود           خواهـرش بود ولی حـلقـۀ نا محرم بود

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه          ای عـلــوم همـه بـا کـوه کمـالت پَـر کاه

دو جـهان زندۀ چشم تو به یک نیـم نگاه          تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه


شهریـاران؛ سر کـوی تو گدایِ سـرِ راه          شــیـــخ والـای ائــمّــه ولــی امــر الـلّـه

صـدق تابنـده چراغـی بود از مکتب تـو

علـم تا علـم شـود بـوسه زند بـر لب تـو

عرشیان دسته ای از خـاک نشینان توأند          فرشیان از همه سو دست به دامان توأند

علـم ها گوهـری از لعل دُر افشـان توأند          حلم ها ذکر خـوشی بــر لب خندان توأند

بحـرهـا تشــنـۀ یـک قطـرۀ بـاران توأند          سرو قـدّان جهـان ســر به گریبـان توأند

علم از روز ازل سائـل دیرینـۀ تو است

آنچه در سینه خلق است در آیینۀ تو است

لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست          طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست

آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست          گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست

ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست          پدر شیـمی جـز جـابـر حیّـان تــو نیـست

علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی

آیـة الکرسـی از کـرسی درست سخنـی

سـرّ سرو علـن از تـو است امام صادق          فیض هر انجمن از تو است امام صادق

حُسن خُلق حَسن از تو است امام صادق          سبزی این چمـن از تو است امام صادق

سیر چرخ کهـن از تو است امام صادق          همگان را سخن از تو اسـت امام صادق

تا که این چار اُم و هفت اَب و نه طاق است

مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است

دهـر دانشگـه و استـاد سـخـن دانـش تـو          کـلّ قـرآن سخن داور و بـرهـانــش تــو

حق به دور تو کند گردش و میزانش تو          مـؤمـن پــاک بــود پـایــۀ ایـمـانــش تــو

درد جان نیـز طبیبـش تو و درمانـش تو          علـم نـور است ولی مـشـعـل تابـانش تو

تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم

از تو می گوید و دائم به تو می نازد علم

پیشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است          ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است

راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است          آسمان شیفتـۀ زمزمه های شب تو اسـت

نفس سوختگان شعلۀ تاب و تب تو است          نور قرآن ز درخشندگی کوکب تو است

اهـل توحـیـد که این قـدرِ مجـلّـل دارنــد

هر چه دارنـد ز توحـیـد مفضّـل دارنـــد

باغـبانـی و بُـوَد مـلـک جهـان گـلـزارت          گـرم تــا دامـنــۀ حـشــر بُــود بــازارت

گوهـر وحی فـرو ریخـتــه از گـفـتـارت          بـوسـۀ عـلـم بُـوَد بـر لب گَوهــر بـارت

دیـــدن روی خــداونــد بُـــوَد دیـــدارت          ای طبـیبانِ هـمه خـلـقِ جـهـان بـیمـارت

ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی

خوشتر آن درد که تنها تو طبیبـش باشی

ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت          نــوری و سـینه خوبـان دو عالم طورت

ملک جان خانۀ دل ها همگان معمـورت          انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت

چه جفاهـا کـه رسیـد از ستم مـنصورت          کرد از خانــه و از شهــر پیمبـر دورت

بــود آگـاه عــدو از مـحـن جـانکــاهــت

برد بـا فرق بـرهـنـه سـوی قربانگاهـت

کثـرت سنّ تو و این هـمه آزار ای وای          آفـتـاب حـق و بـیـداد شـب تـار ای وای

برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای          دوست در سلسـلۀ دشـمن غـدّار ای وای

خـانـۀ حـجّـت حقّ و شرر نـار ای وای          صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای

پـاسـخ آن هـمــه خـوبـی شـرر آذر بـود

بیـت آتـش زده ارثیّــه ای از مـادر بــود

آخر از زهـر جفا رفت وجودت در تاب          جـگــر خـونـجـگـر پارۀ زهـرا شــد آب

ریخت از دیدۀ یاران به عزای تو گلاب          جگر موسی جعفـر شد از این داغ کباب

بعد از آن غربت و مظلومیت و رنج و عذاب          بوتـراب دگـری باز نهـان شـد به تـراب

در عزای تو جهـان صحنۀ محشر گردید

تـــازه در مـاتـم تـو داغ پـیـمـبـر گـردید

ای سـلام هــمـه بــر تـربـت بـی زوّارت          غــم بـسـیـار مـحـبّــان ز غــم بـسیـارت

به چه تقصیـر عدو ایـن همه داد آزارت          وامصـیبت که چه کردند به قلـب زارت

بُــرد سر بـر فلک از خانه شرار نـارت          ریخت اعجاز خلیـل از لب گوهر بارت

شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت

بیشتر از همه زین غم جگر میثم سوخت

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

صـادق آل مصطـفی، رفـته از دنـیـا            رخت عـزا شد بر تن مادرش زهرا

ای آسمان خون گریه کن در غم صادق            عـالـم شـد حـسـیـنـیـۀ مــاتـم صـادق


واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا

**********************************

زهــر جـفـا آتـش زده بــر دل مـولا            خـنـدۀ سـتــم بـر لـب قــاتــل مـــولا

آن آقـایـی کـه خـدایـی کـنـد دلهـا را            احـادیـثـش کـربـلایـی کـنـد دلـهـا را

واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا

**********************************

به فاطمه نور دو عین حضرت صادق            بانی روضۀ حسین حضرت صادق

چون خانه اش آتش گرفت رئیس مذهب            زنده شد در دل زارش روضۀ زینب

واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا

**********************************

خـیــمـه هـای آل عـبـا آتـش گـرفـتـه            دامـان طـفـل بـی نـوا آتـش گـرفـتـه

ما بین حـرم تا مـیـدان لالـه ها پرپر            آن طرف تر در قتلگاه پیکری بی سر

واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

ای به رخسار تو نـور سرمد            یوسف مرتـضی سبـط احـمـد

مـــیـــوۀ قــلــب ام ابـــیــهـــا            سـیّـدی جـعــفـر بـن مـحـمّــد


ای عـلـم تـو خـدایـی ** ای مـعـنی آقـایـی ** روشـنـگـر دلـهـایـی

آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲)

******************************

آرزویـم بُـود یـابـن الــزهــرا            که شوم در رَهَـت عـبد لایق

در شب ظُلمَت و جهل و غفلت            نور هر محـفـلی، قـالَ صادق

ما اهل غفلت هستیم ** دل بر عطایت بستیم ** در راه تو بنشستیم

آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲)

******************************

غـصه دارِ غــمِ روی زهــرا            آیـد از در گهـت بـوی زهـرا

زهـر کینه به جانت اثـر کرد            که شـدی زائـر کـوی زهــرا

چون بیـت تو با آذر ** شد از جـفـا شعله ور ** شد زنده یاد مـادر

آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲)

******************************

مـروۀ عـشـق تـو قـبـر مـادر            ای صفـایت صـفـای مـدیـنـه

خـانـۀ تـو حــســیــنـۀ اشــک            بـوده در کـوچـه های مـدیـنـه

آه یـاد فرق اکـبـر ** آه یـاد حَـلـقِ اصغـر ** آه یـاد جـسـم بی سـر

آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

آه یـاد درد معجـر ** آه یـاد حَـلـقِ اصغـر ** آه یـاد جـسـم بی سـر

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

آی عاشقی که میزنی به یاد غربتم به سینه           انشالله قسمتت بشه به زودی مکه ومدینه

هـنوزم تو گـوش تاریخ           سوز اشک و ناله هامه


عـاشـقـا این رو بـدانـیـد           مـادرم صاحب عـزامـه

من غریبم من غریبم؛ من غریبم من غریبم (۲)

****************************

همین یک نکته کافی معنی غربت و بدانی           مزار من خـاکـیِّ و حتی نداره سایـبانی

غـیـر مهـدی نیـمه شبها           کس نمی گـیـره سـراغم

مــدرک غــریــبـــیِّ من           قـبر بی شمع و چـراغم

من غریبم من غریبم؛ من غریبم من غریبم (۲)

****************************

ولی همه اینها فدای اون غریبی که فدا شد           تشنه لب فـدای اسلام و شریعت خدا شد

پشت ابر فتنه رفت، اون           مـاه غـم نـشـان گــودال

نهـی از مـنـکـر نـمـوده           غرق خون میان گودال

واحـسیـنا واحـسیـنا؛ واحـسیـنا واحـسیـنا (۲)

****************************

بین مقتل ناله ها کمتر بزن؛ شهید عریان           پیش زینب دست و پا کمتر بزن؛ ذبیح عطشان

بوسه ها زده به جسمت           نیزه و شمشیر و خنجر

فـاطـمـه گـویـد به نـالـه           یا حـسین غـریب مـادر

واحـسیـنا واحـسیـنا؛ واحـسیـنا واحـسیـنا (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر و دوری از زبان محاوره تغییر داده شد

میگم این و برات تا معنی غریبی و بدانی           مزار من خـاکـیِّ و حتی نداره سایـبانی

راویِ مـصـیـبـت هـامه           قـبر بی شمع و چـراغم

بین مقتل ناله ها کمتر زن ای شهید بی جان           پیش زینب دست و پا کمتر زن ای ذبیح عطشان

ذکر زمزمه ای شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

ما که همیشه سرخوش شمیمی از شقایقیم           شیعه که نه، ولی محـبـین امامِ صادقـیم

ای، نور خدایی، که باوفایی، مارو قبول کن، واسه گدایی


ما رو شبـیـه صلحـا، شیـعـۀ واقـعی کن           مـثـل امام و شـهـدا، شیـعـۀ واقـعـی کن

یا امامِ صادق؛ امامِ صادق؛ امامِ صادق (۲)

****************************

شیعـۀ واقعـی شدن، آرزوی ما هـمینه           دل ما با یاد غمت پر می زنه تا مدینه

آه، مارو عوض کن، با نور پاکی، ای مرقد تو، یک قبر خاکی

مصحف غصه پر شده، از آیه های صبرت           دلم میخواد سر بذارم، یه روز رو خاک قبرت

یا امامِ صادق؛ امامِ صادق؛ امامِ صادق (۲)

****************************

عزیز فاطمه میگن که خانت و آتش زدند           این بی حیا ها انگاری سوزوندن و خوب بلدند

آه، پای برهنه، دلِ شکسته، دنبال مرکب، با دستِ بسته

سیـنه زنا دیگه بیاید، مثل رئیس مذهـب           ازین به بعد گریه کنیم، به یاد عمه زینب

آه؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب(۲)

********************************

دستای زینب بسته و به دور اون صف میزدند           یهودیای شهر شام، دف میزدند، کف میزدند

آه، قلب خدا رو، اونا شکستند، میگفتن اینها، خارجی هستند

وای از جنایتای این، بی غیرتای کـافـر           نـگـاه نا مَـحـرما و، بچـه هـای پـیـمـبـر

آه؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب(۲)

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

به گوش عرشیان هر دم، رسد افغان من مادر           زده زهر جفا آتش، به جسم و جان من مـادر

ز دست دشمنان دین، چه محنت ها که دیدم من           شب و روز از ستمهاشان، مصیبت ها کشیدم من


واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

***************************

امان از این جنایات و، ازین کاشانه سوزاندن           گمانم که شده عادت، مدینه خانه سوزاندن

میان آتش ای مادر، به یادت خونجگر هستم           به یاد داغ مسمار و، غم دیوار و در هستم

واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

***************************

میان آتش ای مادر، به یاد رویت افـتادم           غـم آن صورت نـیلی، دوبـاره آمده یـادم

در آن شب در پی مرکب، چو دستم بسته شد مادر           فتادم یاد اوباش و دو دسته بستـۀ حـیـدر

واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

***************************

بگو مادر بگو مادر، چه شد که رزق تو غم شد           چه شد که اول عمرت، چو پیران قامتت خم شد

بگو مادر بگو مادر، چرا رکن علی بشکست           چرا در نافله خواندی،قنوتت را تو با یک دست

واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در آن شب در پی مرکب، چو دستم بسته شد مادر           فتادم یاد اوباش و طناب و گردن حـیـدر

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امروز، روز ناله و انـدوه و ماتم است           روز عـــزای اشــرف اولاد آدم اسـت

چیزی شبیه روز حسین و محرّم است           باز این چه شورش است که در خلق عالم است


ای دل که در حریم تو اندوه کربلاست

اندوهبار حضرت صادق، دلِ خداست

هفت آسمان برای غمش گریه می کنند           دور مـزار بی حـرمـش گـریه می کنند

در زیر پرچم و علـمش گـریه می کنند           سینه زنان ز سوز دمش گریه می کنند

زانـو بـغـل نـموده، مـلالـی گـرفـتـه اند

کـرّوبـیـان چه اشک زلالـی گرفـته اند

در این عـزا برای تـأمّـل مجـال نیست           این رزق گریه بی غم آقا حـلال نیست

اشکت بدون حضرت صادق زلال نیست           در بارگـاه قـدس که جـای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

ای شیعه این عزا، چو عزای محرم است

شد سرنگـون زِ باد مخالف چراغـشان           آفت رسـیـده از در و دیـوار بـاغـشـان

آن آتـشـی که سر زده آمد سـراغـشـان           داغی نـهـاده بـار دگـر روی داغـشـان

نـقّـاش سـرنـوشت قـلـم را چه بد کشید

آتش دوباره از در و دیـوار قـد کـشـیـد

شــیــخُ الائــمّــۀ غــــم ایّـــام دیـــده را           مـرد مـدیـنـه مـانـدۀ مـاتـم چـشـیـده را

این زادۀ حـسـیـن شــه سـر بــریـده را           این پـیـرمـرد خـستـۀ قامت خـمـیده را

ابـن ربـیــع از چــه بـه آزار مـی بــرد

در کوچـه، بی عـمامه و دستـار می برد

هر چند روضه شمع تنش را مذاب کرد           او را به بر گرفت چنان شعله، آب کرد

چـشم امـام را که سراسـر شـراب کرد           زهـری رسید آخـر و او را کباب کـرد

انـگـور زهـر بـار به داد دلـش رسـیـد

منصور عـاقـبـت به مـراد دلـش رسید

هرچند بستری است، غمش سر نمی رسد           هنگـام مرگ هم کـرمش سر نمی رسد

انـدوه شـعـله ور زِ دمش سر نمی رسد           این روضه بی حسین به آخر نمی رسد

جـدّم حـسـیـن با لب تـشـنـه شـهـیـد شد

با ضربه های نـیـزه و دشنـه شهـید شد

در قـتـلـگـاه ولـولـه شـد، وای عـمـه ام           دور تنش چه غـلغـلـه شد، وای عمه ام

وقت سرور حـرمـلـه شد، وای عـمه ام           لشگر به سمت قـافـلـه شد، وای عمه ام

این ها ز مـرد های حـرم سر گرفته انـد

از بـانــوان قـافـلـه زیــور گـرفـتـه انـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل مستند نبودن بعضی از مصرع ها و مغایرت آنها با روایت های معتبر حذف شد

در کوچه های بی کسی این پیرمرد دین           پای بـرهـنه می دود و می خورد زمین

آهـی کـشـیـد از جـگــرش، آهِ آتـشـیـن           با خاک کوچه زمزمه می کرد اینچنین

" از روی خـاک، امّ ابـیـهـا بـلـنـد شــو

مــادر بـیـا بـخـاطـر بـابـا بـلـنـد شــو"

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همان امـام که احـیـا نـمود مکـتب را            بنا گـذاشت به عـالـم ستون مذهب را

به علم و حکمت و ایمان خویش روشن کرد            در آسـمـان امامت هـزار کـوکـب را


ز انقـلاب کـلامش، کـمال حاصل شد            نـجـات داد ز بـیـداد، هـر مـعــذّب را

به نور علم و عـمل پرورید در عـالـم            هـزارها خـلـف صـالـح و مـهـذّب را

بنای حوزه اگر بـاقـرالعـلـوم گـذاشت            به فقه جعفری آراست صادقش لب را

حیات مکتب شیعه حدیث و قرآن است            که هر دو علت بالندگـیست مذهب را

ز بعـد کرب و بلا، بعـد باقـر و سجـاد            شکست صادق دین پشت ظلمت شب را

میان محفل علمی ز ظلم دشمن گـفت            به اهـل بیت، هـدایت نمـود اغـلـب را

رواج داد که راه عروج ما روضه است            ادا نـمـود حـقـوق حـسین و زینـب را

گـنـاه شیـخ الائـمّـه چه بود ای مـردم            شـکـست دشمـن او آن دل مـقـرّب را

شبـیـه حـیـدر کـرار دست او بـسـتـند            شبیه فاطمه در شعـله گـفت یارب را

دوباره وقـت نماز و هجـوم نامـردان            دوبــاره بـی ادبـی سـیـدی مــؤدّب را

چرا کسی نگـران امـام پیـرش نیست            کجاست دادرسـی، غـربت لـبـالـب را

میان آن همه شاگـرد یک نفـر نـشنـید            صدای بغض گـلوی رئیس مذهب را

امام مفـتـرض الطاعه را پیاده کـشاند            برای خـویش مـهـیـا نمود مـرکـب را

به روی صادق دین ناسزا ! زبانم لال            خـدا عــذاب کـنـد دشـمـن مـکـذّب را

هنوز تهمت بی دین به اهل دین رسم است            هـنـوز فــتـنـه بَـرَد مـردم مـذبـذب را

به یاد تـاول پـای سـه سـاله که افـتـاد            مرور کرد همه روضه های آن شب را

: امتیاز